یک دیالوگ

ژوئیه 9, 2009 at 2:25 ب.ظ. ۱ دیدگاه


دیالوگ تاریخی شون پن هنگام مرگ روی تخت بیمارستان در فیلم 21 گرم :» مگه ما چند بار به دنیا می‌آییم، مگه چند بار از دنیا می‌ریم؟»

تا حالا به این موضوع فکر کردیم؟عمر ما، زندگی ما بین این دو بازه هست.طولش هم نمی دانیم.در این بازه میتوانیم کار کنیم، عاشق شویم، عاشقمان شوند، مشهور شویم،اثری جاویدان از خود باقی بگذاریم، آزاد باشیم؛ شایدم نتوانستیم کار کنیم،عاشق نشویم آزاد نباشیم…

چون ممکن است در کشوری زندگی کنیم که آزادی نباشد، بین مردمی زندگی کنیم که اسیر سنت در دنیای مدرن امروز از ابزار زندگی مدرن استفاده کنند ولی هنوز اطراف ذهنشان تار و پود صدها سال سنت فراگرفته است.جامعه پر از بی عدالتی باشد برخی به آنچه لایق آن نیستند یک شبه برسند و برخی …

مگه ما چند بار به دنیا می‌آییم، مگه چند بار از دنیا می‌ریم؟

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Del.icio.us :: Digg :: Stumble :: Furl :: Friendfeed :: Twitthis :: Facebook :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

Entry filed under: من و خودم. Tags: , .

چرا هستم؟ تحریم ها برای ما یک نعمت است!!!

۱ دیدگاه Add your own

  • 1. omidaneh  |  ژوئیه 9, 2009 در 2:39 ب.ظ.

    درود بر شون پن

    پاسخ

بیان دیدگاه

Trackback this post  |  Subscribe to the comments via RSS Feed


خوراک (مطالب من را با فید خوان دنبال کنید)

تماس با من:omidanehh@yahoo.com ‎‎ ‎

RSS آلاچیق عشق

  • خطایی رخ داد! احتمالا خوراک از کار افتاده. بعدا دوباره تلاش کنید.

گیر افتادن

page counter

برای شادی روح پدرم لطفا فاتحه بخوانید.

‎‎‎ باورم نيست پدر رفتي و خاموش شدي/ ترك ما كردي و با خاك هم آغوش شدي/ خانه را نوري اگر بود ز رخسار تو بود / اي چراغ دل ما از چه تو خاموش شدي

امید در فلیکر

Clicky Web Analytics

Clicky

free counters

RSS شبکه اجتماعی ایرانیان dailyfa club

  • خطایی رخ داد! احتمالا خوراک از کار افتاده. بعدا دوباره تلاش کنید.