یک دیالوگ
ژوئیه 9, 2009 at 2:25 ب.ظ. ۱ دیدگاه
دیالوگ تاریخی شون پن هنگام مرگ روی تخت بیمارستان در فیلم 21 گرم :» مگه ما چند بار به دنیا میآییم، مگه چند بار از دنیا میریم؟»
تا حالا به این موضوع فکر کردیم؟عمر ما، زندگی ما بین این دو بازه هست.طولش هم نمی دانیم.در این بازه میتوانیم کار کنیم، عاشق شویم، عاشقمان شوند، مشهور شویم،اثری جاویدان از خود باقی بگذاریم، آزاد باشیم؛ شایدم نتوانستیم کار کنیم،عاشق نشویم آزاد نباشیم…
چون ممکن است در کشوری زندگی کنیم که آزادی نباشد، بین مردمی زندگی کنیم که اسیر سنت در دنیای مدرن امروز از ابزار زندگی مدرن استفاده کنند ولی هنوز اطراف ذهنشان تار و پود صدها سال سنت فراگرفته است.جامعه پر از بی عدالتی باشد برخی به آنچه لایق آن نیستند یک شبه برسند و برخی …
مگه ما چند بار به دنیا میآییم، مگه چند بار از دنیا میریم؟
1. omidaneh | ژوئیه 9, 2009 در 2:39 ب.ظ.
درود بر شون پن